هـشـتـــ8 ســال شـهــیــد

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۹۶، ۱۸:۵۳ - شهیده مدافعه حرم عمه ام زینب
    چه عالیی
  • ۱۴ بهمن ۹۵، ۱۸:۱۲ - الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
    زوروی شما کیه؟

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

بدانید ڪہ شهادتــــ
مرگ نیست، رسالت است, رفتن نیست، جاودانہ ماندن است...
 جان دادن نیست، بلڪہ جان یافتن است...
  بہ اجبار رفتن نیست، بہ اختیار رفتن است...
 مردن نیست، تولد است...
 سڪوت نیست، فریاد است.
 تنفر نیست، عشق است.

 شهید صمد نیک رنجبر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۱:۱۲
حدیث


تو در طلبِ راه،

گمنام شدی ...

و من در طلبِ نام،

گمراه ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۲:۱۵
حدیث

ولادت ، دست خودمان نیست ...
ولی چگونه رفتن دست خودمان است ...
برای یکی وفات و برای یکی شهادت ...
می نویسند ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۱۳:۳۳
حدیث

از شهید بابایى پرسیدند :

" عباس جان چه خبر ؟
چه کار میکنى ؟ "

گفت :

" به نگهبانى دل مشغولیم ..
که غیر از خدا وارد نشود .


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۷
حدیث


برادرها و خواهرانم!

 سعی کنید زندگیتان تجملی نشود، چون زرق و برق دنیا جاذبه ای قوی دارد و امکان دارد ما را از خداوند غافل کند و ما این غافل شدن را نمی فهمیم تا روزی که یک دقیقه متوجه می شویم از اسلامی که هنگام فقر داشتیم فقط یک نماز و روزه ی جسمی باقی مانده و چیزی از معنویات باقی نمانده است.

شهید غلام رضا مجیدی


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۲
حدیث

کوچه هایمان را به نامشان کردیم ، که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم ؛ بدانیم

گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم..

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۱۸
حدیث

شهید آوینی:

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

خدای من!

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

الهی و ربی  من لی غیرک

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۶
حدیث

حاج محمد ابراهیم همت :

یاد خدا را فراموش نکنید
مرتب بسم الله بگویید
با یاد و ذکر خدا و عمل براے رضاے خدا
خیلی از مسائل حل می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۳۶
حدیث


إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ...

و (خدا) آنچه را در درون دلهاست، می داند!
فاطر/38

در دل من
چه می گذرد ...
که همچنان ...
لایق نمی شوم؟!


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۳
حدیث

خدایا
بہ رد پاهایشان
بہ قطره قطره خونشان
بہ قلب پر اضطرابمان
بہ اشتیاق قلبشان

قسمت مےدهیم

خدایا! عاقبتــ ما را ختم به شهادتــ ڪن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۰
حدیث