هـشـتـــ8 ســال شـهــیــد

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۹۶، ۱۸:۵۳ - شهیده مدافعه حرم عمه ام زینب
    چه عالیی
  • ۱۴ بهمن ۹۵، ۱۸:۱۲ - الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
    زوروی شما کیه؟

۷۰ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

هشت را عدد مقدسی می دانم. هشت تعداد سال های دفاع از ارزشهای اسلامی و دینی است. هشت تعداد سال هایی است که ایران شهیدانی را تقدیم اسلام و انقلاب کرد. شهدایی که پس از گذشت سالیان نسبتا دور از آن روزهای هجوم دشمن هر از گاهی خبر بازگشت پیکر بی نام و نشانشان موسیقی گوش هایمان می شود. موسیقی ای که روحمان را تازه می کند و پرده های دنیازدگی را کنار میزند و دلمان را به نور ایمان و خدا روشن می کند.
هشت تعداد سال هایی است که جانبازان کثیری را متولد کرد که جهادشان همچنان ادامه دارد
...
هشت تعداد سال هایی است که رشادت مردان غیور و قهرمان این سرزمین را به تصویر کشید. مردانی که کانون گرم خانواده و لذتهای بیشماری را رها کردند تا از ارشهای اصیل اسلام دفاع کنند.

چقدر هشت عدد مقدسی است...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۸
حدیث
گلزار شهدا :

بهشتی در همین دنیا که شهدا در آن به دیگر انسان ها فخر می فروشند فخری از جنس مقام والایی که در نزد خداوند متعال دارند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۹
حدیث

این قصه، چند شخصیت اصلی دارد: سید یحیی یوسفی، علیرضا نوری و من که راوی‌ام. اما قهرمان یکی بیشتر نیست: گردان ابوذر زنجان که می‌رفت تا دست خالی جلوی پاتکِ یک تیپ را بگیرد. می‌گویم قصه چون بعضی از صحنه‌هایش حتی در هندی‌ترین فیلم‌ها و کلیشه‌ای‌ترین حکایت هم نمی‌گنجد اما این چیزی از واقعی بودن‌شان کم نمی‌کند. همه‌ی این‌ها جلوی چشمم اتفاق افتاده‌اند؛ از ظهر ۱۸ اسفند ۱۳۶۲ تا ظهر ۱۹ اسفند ۱۳۶۲. از مرز جفیر تا جزیره‌ی مجنون. در این بیست‌وچند ساعت، چیزهای زیادی در ذهن من تغییر خواهد کرد، آدم‌هایی تصویرشان دگرگون خواهد شد؛ یحیی یوسفی، علیرضا نوری و من که تا مرز مردن رفتم، ماندم و برگشتم.

یحیی و علیرضا در هنرستان صنعتی زنجان هم‌کلاسم بودند. یحیی در مدرسه روزنامه‌ی «کار» می‌فروخت. به چپ بودنش مشکوک بودند و از ما، بچه‌های انجمن اسلامی، گواهی خواستند که روزنامه‌ی چپی‌ها را می‌فروشد. من و چند نفر دیگر گواهی را امضا کردیم و سیدیحیی از مدرسه اخراج شد ولی سه روز بعد با تعهد برگشت سر کلاس. مرا خیلی دوست داشت و بعدش همیشه به من می‌گفت: «چرا با من این کار را کردی؟» اما من شک به دلم راه نمی‌دادم. از آن‌طرف علیرضا نوری مثل اطلاعیه حرف می‌زد. به همه‌‌چیز گیر می‌داد و کسی دوستش نداشت. شاید نقطه‌ی مقابل سیدیحیی بود ولی بچه‌ها به او هم مشکوک بودند. می‌گفتند از آن‌ها است که شعار می‌دهد ولی در عمل چیزی ندارد. روزی که با گردان ابوذر می‌رفتیم جبهه، صدایش زدند و گفتند: «تو نباید بروی. پدرت اجازه نداده.» او هم رفت گوشه‌ای و هیچ اعتراض نکرد و ما هم انگار شاهد ظن‌مان را پیدا کردیم؛ که دیدی همه‌اش کشک بود؟ دیدی پای کار که رسید، توزرد از آب در‌آمد؟


برای خواندن ادامه روایت کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۶:۳۸
حدیث


مقام معظم رهبری :

شهادت مرگ انسان های زیرک و هوشیار است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۰:۱۴
حدیث

سردارسلیمانی:

هر کدام از شما یک شهید را دوست خود بگیرید و سیره عملی و سبک زندگی او را بکار ببندید
ببینید چطور رنگ و بوی شهدا را به خود می گیرید و خدا به شما عنایت میکند.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۴
حدیث

وحید یامین پور :


1. «ملکه» فیلمی است که به جرأت می توان گفت برخلاف بسیاری از فیلم ها و سریال های متاخر، شأن دفاع مقدس را حفظ می کند و به بهانه ی جذب مخاطب، به ورطه ی لودگی های دم دستی یا اسطوره سازی های تخیلی نمی افتد. «ملکه» یک فیلم جدی جنگی است. قصه ای که هرم آتش و سایه ی مرگ و ترس و دلهره و بسیاری دیگر از واقعیت های غیرقابل انکار جنگ را به صورت تماشاگر پرتاب می کند. برای همین است که حتی درگیری ها و دست به یقه شدن های نیروهای خودی در وانفسای آتش باران جنگ، نه تنها تخریبی و خلاف توقع نیست که  طبیعی و باور پذیر می نماید. این امتیازیست که بسیاری از فیلم های این ژانر آنرا غالباً درآستانه ی به تصویر کشیدن محبت ها و صمیمت های متن جنگ، به فراموشی سپرده اند. 

2.فیلمنامه «ملکه» بی تردید یکی از بهترین ها در این ژانر است. در زمانی که کم و بیش همه ی فیلمنامه نویسان مفروض گرفته اند که برای جذب مخاطب ناگزیر از الصاق یک ملودرام عاشقانه به فیلم هستند، «ملکه» بدون وجود حتی یک پرسوناژ زن و بدون روایت های عاشقانه، صرفا با گره های موازی و متعدد قصه، مخاطب را به پیگیری فیلم ترغیب می کند؛ خط اصلی ادامه می یابد و هیچگاه لو نمی رود.


برای خواندن متن کامل تحلیل کلیک کنید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۷:۲۳
حدیث



برای آشنایی بیشتر با رمان گردان قاطرچی ها کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۵:۱۳
حدیث



مادر شهید گمنام که باشی به وقتهای کثیر دلتنگی،  کمد لباسهای فرزند را باز میکنی و با چشمانی پراشک به

لباسهای پاره ی تنت خیره میشوی...

مادر شهید گمنام که باشی ، خود را با درآغوش گرفتن لباس های او آرام میکنی ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۲:۰۱
حدیث

در سررسید، یادش را گرامی بدارند یا ندارند؛ نفری که در کابینه، مافوق وزرا می‌نشیند، حواسش باشد یا نباشد؛ خود را مدیون خون شهدا بداند یا نداند؛ حضرات میدان سیاست «سه‌راهی شهادت» را به یاد بیاورند یا نیاورند؛ اصلا بشناسند یا نشناسند؛ آقای رئیس، دقایقی از نطق پیش از دستور خود را به «شبهای قدر انقلاب اسلامی» اختصاص بدهد یا ندهد؛ اصحاب بهارستان در باغ باشند یا نباشند؛ «السابقون» را قدربدانند یا ندانند؛ روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها و جراید، از «لندکروز آتش‌گرفته حاج‌بخشی» چیزی بنویسند یا ننویسند؛ فریاد «ماشاءالله حزب‌الله» آن‌هم در بحبوحه خون و خطر را پوشش بدهند یا ندهند؛ سر نترس دلاورمردان جبهه جنوب را دوباره منعکس کنند یا نکنند؛ حواس شبکه‌های اجتماعی، جمع باشد یا نباشد… هیهات! ما ۳۰ سال پیش این روزهای امن و امان خود را فراموش نمی‌کنیم! و سالگرد عملیات «کربلای ۵» را فراموش نمی‌کنیم! و «حنابندان شهادت» را فراموش نمی‌کنیم! و آن جمله معروف و خودمانی شهید سعید شاهدی که «برادر! شلم کجا بودی؟!» را فراموش نمی‌کنیم! و گریه‌های سنگر «امن یجیب» را فراموش نمی‌کنیم! و خنده‌های سردار شرق ابوالخصیب را فراموش نمی‌کنیم! و مستند «علمدار» را فراموش نمی‌کنیم! و «روایت فتح» حاج‌حسین خرازی را فراموش نمی‌کنیم! و «آن آستین خالی که با باد، این‌سو و آن‌سو می‌رفت» را فراموش نمی‌کنیم! و خانه کوچک فرمانده اصفهانی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر زاینده‌رود را فراموش نمی‌کنیم! و «اسوه شب‌شکاران» را فراموش نمی‌کنیم! و «فخر طلایه‌دارن» را فراموش نمی‌کنیم! و «بلبل خوش‌الحان خمینی» را فراموش نمی‌کنیم! و «قاسم و رضا» را فراموش نمی‌کنیم! و آن «بولدوزرچی را که بر کوهی از ماشین نشسته بود و کوهی از خاک را جابه‌جا می‌کرد» فراموش نمی‌کنیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۲:۰۰
حدیث

رسول‌ خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند:

«کسی که از خانه خود به قصد نگهبانی مرزها و یا برای جنگ و جهاد در راه خدا بیرون آید، در هر قدمی که بر می‌‌دارد، هفتصد هزار حسنه داده می‌شود و هفتصدهزار گناه از وی بخشیده می‌شود، او در ضمان و بر عهده خدا خواهد بود به هر نحوی که بمیرد، چه با اجلش بمیرد و یا اینکه شهید شود و چنانچه برگردد، بخشوده شده و پاک گشته و دعایش در پیشگاه خدا مستجاب خواهد بود.»


منبع: پایگاه تحلیلی خبری شیرازه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۳
حدیث